۱۳۹۳ آذر ۱۷, دوشنبه

جلال گنجه اي: اين خود خميني است، در قواره وحشيهاي بنيادگرا(1)

جلال گنجه اي: اين خود خميني است، در قواره وحشيهاي بنيادگرا(1)

 دسته: بنيادگرايي 
 نوشته شده توسط همبستگي ملي
روح الله خميني در ميهن ما ايران فصلي سياه و پليد از بنيادگرايي باصطلاح اسلامي را گشود و با پرونده اي شرير و خونبار مرد و وارثان نوكيسه و بي شرمش هم همان را بر عرض و جان ما شريرانه تر ادامه دادند، اما جهان مماشات گر چندان به روي خود نياورد تا اينكه هم اينك با بازتوليد خميني و در حقيقت با امتداد او دوباره مواجه شده است.
خميني زيركتر از اين نو خمينيستهاي بنيادگرا بود، چرا كه توانست يك انقلاب اساسا ضد سلطنت ديكتاتوري را با نمايش نوعي ”جمهوري“ توخالي از مردمسالاري قالب كند، آنچنان كه انبوهي رجال سياسي! وطني را همانند بسياري روشنفكران ناظر غربي، يكجا تا مدتي بفريبد. يك جمهوري كه مقاماتش قبلا در اتاق خلوت ”امامت و ولايت“ غربال مي شده و مي شوند، تا از بابت سرسپردگي به بنيادگرايي پرتزوير چارميخه تضمين باشند. آنقدر تضمين، كه حتي در جنايات فجيعي همراهي مي كردند كه هرگز فراموش و بخشوده نخواهد شد، مانند اعدام زنان حامله با جنينهايشان، تجاوز جنسي به زندانيان، تكفير هرگونه صاحبان انديشه به شمول شيعيان دوازده امامي معتقد، قتل عام آن دسته از زندانيان سياسي كه حتي در بيدادگاههاي تحت رياست جلادان (محمدي گيلاني، لاجوري، موسوي تبريزي و...) مستحق بيش از چندسال زندان شناخته نشده بودند.
خميني ربع قرن است كه مرده است اما نه بدين معني كه كارنامة وي و بيلانهاي فساد و تباهيهايش بسته شده باشد. چه در ميهن ما ايران، كه تا وقتي اين رژيم آخوندي بر اين ميهن حاكم باشد، افزون بر انبوه جنايت و فساد حاكميت كه اشاره رفت، هميشه و تازه به تازه با بدعتها و نحوستهاي اين شخص و اين دارودسته مواجه بوده و خواهيم بود. حقيقتي كه بايد پرسيد، آيا بدون سرنگوني اين حاكميت در ايران و براي هميشه، توليدها و بازتوليدهاي پليد اين رگة پليد آيا پايان خواهد يافت؟. پاسخ را مي توان از سونامي ناگهاني ”داعش“ دريافت كه هرچند فعلاً در بيرون مرزهاي ملي ما تنوره مي كشد، اما بنا به قانون تأثير متقابل پديده ها، شاهد واكنشهاي مربوطه در رژيم آخوندي و در جريانهاي مختلف فكري و سياسي هستيم كه تشكيل جبههٌ مقابل را به نكوهش گرفته است و اين از علايم سحر است و بي ترديد، در مسير تحولات مربوطه، بازهم بيشتر و آشكارتر شاهد خواهيم بود.
آري، اين يك حقيقت محض است كه سونامي داعش، يك پديدة خلق الساعة و بدون سابقه نيست، بلكه نه تنها بازتوليد، بلكه امتداد خميني و خمينيسم است، يعني خود خميني در قواره اي ظاهراً متفاوت! براي دريافت بهتر اين حقيقت، خوب است مطلب را بيشتر باز كنيم كه اين نوشته و سلسله نوشته هاي آتي را به همين منظور تقديم حضورتان مي كنيم.
(1)
داعش، امتداد نظام ولايت فقيه

در بارة پديدة داعش، اگر در محتواي انبوه تحليلها و بررسيهاي ايراني و غير ايراني تأمل كنيم، مي بينيم كه بطور عمده اين سه مسأله موضوع بحث است:
يكم: آيا اين دارو دستة افراطگراي اسلاميست پديده جديدي است يا ادامه نظام ولايت فقيه است؟
دوم: چرا و چگونه در اين منطقه و اين زمانه تنوره كشيد؟
سوم: اين سونامي به كجا خواهد كشيد و چگونه مهار خواهد شد؟
بدنيست تذكر بدهم كه اين سه مبحث را بايستي از يكديگر تفكيك كرد تا به نتيجه برسيم و اگر در تحليلهاي انبوهي كه هرروزه منتشر مي شود، دقت كرده باشيم، متوجه مي شويم كه اگر مشوش و گرفتار يإس و بدبيني يا ساده انگاري شده اند، بخاطر تفكيك نكردن همين سه پرسش از يكديگر است. با اين تذكر، توجه شما را به بحثهاي مربوطه جلب مي كنم:
يكم: شعار اساسي داعش كه امروزه در سرزمينهاي تصرف شده اش ترويج مي كند، چنين است: ”شرع الله لن تنفذ الا بالسلاح”، (شريعت الهي هرگز اجرا نخواهد شد مگر به زور اسلحه). و شعار بعدي هم تكفير مخالفان است.
منظور از اين شريعت، همان مجموعه احكام ثابت و لايتغيري  است كه بطور تخصصي توسط فقيهان بحث و تدوين مي شود و شكل مدون آن از قرن دوم هجري پا به عرصه گذاشته است. اين مجموعه از آداب عبادت شروع شده و تا پهنه هاي مختلف زندگي اجتماعي حرفهايي دارد كه جنجالي ترين آنها مجازاتهاي خشن و تبعيضهاي شديد عليه غيرمسلمين و عليه زنان است. در اين زمينه دو نكته شايان ذكر و يادآوري وجود دارد:
الف: فقهاي تدوين كنندهٌ اين احكام بر سر جزئيات احكامشان اختلافهايي دارند كه طي اين 10-12قرن حل نشده و هميشه موارد تازه اي از اختلاف هم ظهور مي كند.
ب: ستونهاي اصلي اين احكام ميان مذاهب مختلف اسلامي كه نامها و تاريخچه هاي متفاوتي دارند، يكسان است. و اين يكسان بودن در بخشهاي اشاره شده در بالا، يعني تبعيضها و خشونتها، بيشتر بارز است.

نظر به 3 اصل ولايت فقيه، داعش همان ولايت فقيه است
تا اينجاي بحث، ملاحظه مي فرماييد كه ”داعش“ و ساير دستجات بدنام مشابه، القاعده، النصرة، بوكوحرام و...، دقيقا بخاطر چيزي برخاسته اند كه همانا اصل اول و دوم ولايت فقيه خميني است كه چنين برخاسته و سونامي خون و جنايت به راه انداخته اند.
ولايت فقيه كه توسط روح الله خميني تدوين و در پي انقلاب ضدسلطنتي57 در ايران به حاكميت رسيد، بر سه اصل استوار است، به اين شرح:
يكم: احكام شرعي فقهي، همانا احكام الهي اسلام و لازم الاجرا است.
دوم: اجراي الزامي اين احكام جز با بدست گرفتن قدرت سياسي و حاكميت امكانپذير نيست
سوم: اين قدرت سياسي بايستي بدست فقيه باشد كه صلاحيت تشخيص و تدوين اين احكام شرعي را دارد. (بعدا بحث خواهيم كرد كه اين اصل سوم، يعني زمامداري مستقيم فقيه، در اواخر عمر خميني، يك ربع قرن پيش،به صورتي ترميم شد كه تفاوتي با مشابه هاي باصطلاح سني، از نوع داعش ندارد).
ملاحظه مي كنيد كه به لحاظ تئوريك و نوع تفسيري افراطي كه از اسلام مطرح كرده و با خون و جنون به اجرا گذاشته اند، ولايت فقيه خميني و خلافت اسلامي داعشي، يك نظريه را دنبال مي كنند و با جبر و جنايت تحميل مي كنند.
پرسشهايتعيين كننده
حال كه ماهيت و مرزهاي عقيدتي و باصطلاح ديني داعش و ولايت فقيه را ملاحظه كرديم، به چند پرسش اشاره مي كنيم كه نزد هر صاحب انديشه اي مطرح مي شود:
پرسش اول: آيا احكام شرعي و فقهي مورد بحث، احكام الهي اسلام هست؟ منظور از اين پرسش بطور خلاصه اين است كه: هيچ شكي وجود ندارد كه اين احكام شرعي فقهي با همين تدوين و پايه ها و روش استدلالي، هرگز در صدر اسلام وجود نداشته و اينها حاصل كارهاي كساني در قرنهاي بعدي است كه –به هر نيت يا سوء نيت- علم فقه و اصول فقه را تأسيس كرده اند. به اين ترتيب، جاي پرسش است كه آيا اين تدوين بي عيب و نقص بوده و مانند هرعلم بشري ديگري، نبايستي مورد نقد و پرسش قرار گيرد تا كه ضعفها و اشكالات آن با تصحيح و نوآوري ترميم شود؟
پرسش دوم: آيا اين احكام به فرض معتبر بودن و نيازمند نبودن به تصحيح و تغيير، از نظر ديانت اسلامي لازم الاجرا است؟، بدين معني كه بايستي به هرقيمت، حتي با بالاترين اكراه و اجبار، يعني به ضرب اسلحه و با قدرت حكومتي  اجرا شود؟ بدين معني، كه اين احكام ديني به ديانت دينداران و عنصر اعتقاد و داوطلبانه بودن اعمال ديني، بستگي ندارد و آنچه مهم و معتبر است، اجراي آنهاست و نه اعتقاد ديني عمل كنندگان و مجريان اين كارهاي باصطلاح ديني. و به عبارت ديگر، آيا اسلام مي خواهد و دعوت مي كند كه اين احكام فقط اجرا شود، گو با هرعقيدة موافق يا مخالفي كه اجرا كننده داشته باشد.
اما پاسخ ما، آشكارا به هر دو پرسش پاسخ منفي است. بدين معني كه: اين احكام و روشها كه فقيهان تدوين كرده اند، نه مو به مو شرع خداوندي اسلام است، بلكه حاوي بسي جورها و تعديهايي است كه هرگز اسلام روا نمي دارد. باضافة اينكه پاية نگرشي كه در تدوين اين احكام  از جانب فقيهان معتبر شناخته شده است، چنانكه بعدا در بحثهاي مربوطه خواهيم ديد- بسي سست و بي اعتبار است. اما تا همينجا، بايد روشن شده باشد كه دعوت و آرزوهاي خميني از آنچه كه داعش ارمغان آورده، مو نمي زند، جز در اين حد كه هر ديكتاتوري با ديكتاتور ديگر اختلاف دارند: يعني اينكه هركدام مي خواهند تاج و كرسي ديكتاتوري مال شخص خودشان باشد و نه آن  يكي ديگر. همين و بس!
ادامه دارد:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر