۱۳۹۵ اسفند ۸, یکشنبه

خوانشی نو از انقلاب مشروطه (۲) - جنگ، شکست، قحطی

گزارش
تاريخ: PM 4:42:13 1395/8/23

خوانشی نو از انقلاب مشروطه (۲) - جنگ، شکست، قحطی

انقلاب مشروطه

انقلاب مشروطه


سلسله قاجاریه یک استبداد فئودالی را بر ایران حاکم کرده بود. دربار شاه، مدافع منافع اربابان زمین بود و حکمرانان وابسته به حکومت مرکزی، در حوزه‌های نفوذشان از هیچ فشاری به مردم دریغ نمی‌کردند... دهقانان مجبور به پرداخت مالیاتهای سنگین به دولت می‌شدند. هیچ‌گونه ارگان رسیدگی به دادخواهی‌های مردم وجود نداشت.

تاریخ بیداری ایرانیان ج 1ص 215، 216: « ”در دهات کرمان هنوز پولِ چوبِ حاکم، آنچه چوب برای سیاست و زدنِ مردم لازم است از مردم می‌گیرند، … مخفی نباشد که تمام صدمات و تحمیلات بر فقرا و زارعین و کسبه است، اغنیا و علما و خوانین و ملاکین راحت و آسوده‌اند ضرر بر بیچاره‌ها و عَجَزِه‌ها است“.

حکومت قاجار و دربار شاه به ابزار بی‌اراده‌ای در دست کشورهای استعمارگر روسیه تزاری و انگلیس تبدیل شده بود. سیاست خائنانه و ایران بربادده شاهان قاجار، بر موازنه مثبت بین استعمارگران و تأمین مطامع آنان استوار بود. هر امتیازی که توسط شاه به روسیه تزاری داده می‌شد، معادل آن، امتیازی به انگلیس واگذار می‌کرد. مثلاً در مقابلِ دادنِ امتیاز ایجاد بانک شاهنشاهی به انگلیس، امتیاز تأسیس بانک استقراضی به روسیه داده شد.

امتیازات به آلمان:

1264 شمسی: در زمان ناصرالدین‌شاه امتیازاتی به امپراطوری آلمان داده شد. از جمله دو کشتی از آلمان خریداری شد که در خلیج‌فارس توسط ملوانان آلمانی اداره می‌شد. علاوه بر آن یک مدرسه آلمانی در تهران تاسیس، و مذاکرات محرمانه‌ای برای ایجاد راه‌آهن در شمال ایران صورت گرفت. اما چون این اقدامات بدون موافقت روس و انگلیس بود، آنها با فشار روی دربار فاسد و شاه وابسته قاجار، لغو این قراردادها را خواستند و برای خود نیز امتیازات جدیدی طلب کردند.. و ناصرالدینشاه تمام آن خواسته‌ها را برآورده کرد.

به دنبال آن، انگلیس تقاضای امتیازات جدیدی کرد. از جمله، امتیاز کشتیرانی در رود کارون بود، که تجارت در خوزستان را در اختیار انگلیس می‌گذاشت، خواسته‌های دیگر انگلیس تأسیس بانک شاهنشاهی، حق انحصاری چاپ و نشر اسکناس در سراسر ایران، حق استخراج کلیهمعادن به مدت شصت سال بود که دولت قاجار همهاین امتیازات را به انگلیس داد.

همچنین بر اساس سیاست ذلیلانه موازنهمثبت، یک رشته امتیازات هم به روسیه داده شد که عبارت بود از: تأسیس بانک استقراضی، امتیاز ساخت جادهتهران انزلی، ساخت راه‌آهن جلفا به تبریز، اجازه کشتیرانی در مرداب انزلی، و کلیهرودخانه‌هایی که به دریای خزر می‌ریزند، و بالاخره، امضای موافقتنامه‌ای مبنی بر این که دولت ایران تا ده سال به ساخت راه‌آهن در ایران اقدام نکند! و همچنین به کسی هم اجازه ساختمان راه‌آهن در ایران را ندهد!

امتیازات داده شده به روسیه در حقیقت فهرست ننگینی از ذلت و خواری و بی‌ارادگی شاه و دربار قاجار و به تاراج دادن سرمایه‌های مردم ایران است:
سال 1258: امتیاز ساختمان خط تلگرافی استرآباد- چگیشلر

سال 1267: امتیاز شیلات بحر خزر از آستارا تا اترک
سال 1269: امتیاز بانک استقراضی روسیه.
سال 1270: امتیاز تأسیس بیمه و امور حمل و نقل ایران شامل ایجاد خطوط کشتیرانی در دریای خزر. امتیاز بهره‌برداری از بندر انزلی، احداث یک رشته راههای شوسه بین شهرهای ایران به روسیه داده شد.

سال 1279: اعطای امتیاز گمرکات شمالی ایران به روسیه.

م.س.ایوانف در تاریخ مشروطیت ایران می‌نویسد:
«قبل از جنگ جهانی اول، مجموعاً قریب به 164 میلیون روبل سرمایه‌های روسیه تزاری در ایران گذاشته شده بود.»

نتیجه سیاستهای ضدملی و ضدایرانی شاهان و دربار قاجار چه بود؟ تقدیم همه چیزِ سرزمین ایران به‌صورت امتیازات بی‌دریغ، به قدرتهای استعماری مثل روسیه و انگلیس بود. نتیجه بازشدن دست بیگانگان، در چپاول تمامی ذخائر میهن ما بود. به‌طوری‌که در کلیه امور سیاسی و اقتصادی و حکومتی عنان به استعمارگر داده شد.. شاهان قاجار به قدری در برابر استعمار مطیع و مُنقاد بودند که حتی این‌که بعد از شاه، جانشینی او به چه کسی می‌رسد را روس‌ها تعیین می‌کردند...

تاریخ مشروطه کسروی:

«پس از مرگ عباس میرزا بین رجال دولت و شاهزادگان قاجار بر سر انتخاب ولیعهد جدید اختلاف افتاد. گروهی ظل‌السلطان فرزند فتحعلیشاه را مناسب می‌دانستند و عده‌یی دیگر محمد میرزا فرزند عباس‌میرزا را. در سال 1213 شمسی روسیه سفیری به ایران فرستاد و اعلام کردکه طبق معاهده ترکمانچای سلطنت ایران باید در خاندان عباس‌میرزا موروثی باشد!.

مهمترین تاثیر اعطای امتیازات و حاکم کردن نفوذ بیگانه بر شئون مملکت، فشاری بود که بر دهقانان و مردم محروم می‌آمد. شاهزادگان، روحانیان، تجار و وابستگان حکومت، که صاحبان زمینهای بزرگ بودند، نوع محصولات دهقانان را برای تأمین مواد اولیه برای استعمارگران تعیین می‌کردند.. و با قیمت بسیار نازل از دهقانان می‌خریدند.»

فقر، خانمان دهقانان را برباد داده

صنعتگری ضعیف داخلی هم توان رقابت با کالاهای وارداتی شرکتهای خارجی را نداشت و صنعتگران دچار ورشکستگی می‌شدند. ملاکانِ رو آورده به تجارتِ کشاورزی، برای گرانتر شدن کالای خود به احتکار می‌پرداختند نتیجه، به وجود آمدن قحطی‌های مرگبار در دوره‌های پیاپی بود:
قحطی سالهای1239تا1240،
قحطی وحشتناک سالهای 1248 تا 1251،
قحطی سالهای 1257 تا 1259، و قحطی‌های پراکنده در سالهای بعد جان فوج فوج مردم ایران را می‌گیرد.

سیاحت نامه ابراهیم بیگ، نوشته زین‌العابدین مراغه‌یی: ”در تمام آن مملکتها که از ایران دیدم در هیچ بلادی آثار ترقیات، و تمایل به تمدن به نظرم نیآمد که بدان خوشوقت شوم... بَس که اهالی ناچار از مهاجرت به ممالک خارجه شده‌اند، شهرها خالی از مخلوق به نظر می‌آید. بدبختترین سکنه این مُلک، گروه مزدوران و فعله و حمالانند. بیچارگان باید یک روزکار کرده و یک روز پی تحصیل نان، دکان به‌ دکان بگردند تا شام بلکه بتوانند نیم‌من نان با پول خودشان به چنگ آورده نفقةعیال کنند. در کمال فراخسالی وبرکتِ آذوقه، سالهاست که این قحطی نان برقرار است. یک سال و دو سال نیست. بسیاری از اصحاب املاک در خونخوارگی چالاکتر از تابعان چنگیزند، گندم را در هرجا انبار کرده می‌پوشانند و برحال هموطنان افتاده رحمی نمی‌کنند“. (سیاحتنامه ابراهیم بیک صفحه 235-238)

آنچه که راجع به امتیازات گفتیم، خلاصه‌یی از امتیازهای اعطا شده توسط حکومت قاجار به دول استعماری بود، که در شرح آن به ناچار قدری از نظر زمان جلو رفتیم. حالا مجدداً به عقب‌تر برگردیم تا نگاهی هم به سیاست خائنانه قاجاریان در جنگها و در برابر لشکرکشی‌های ویران کننده استعمارگران بیندازیم. علت و زمینه این جنگ‌ها رو ما در برنامه اول با اشاره به پیدایش پدیده استعمار در اثر انقلاب صنعتی، و کشورگشایی‌های امپراطوریها و قدرتهای اروپایی‌ها به شرق و غرب به‌ویژه از راه دریاها، گفته‌ایم. ببینیم در این کشورگشایی‌ها چه کشاکشهایی بین استعمارگران در گرفت:
پس از انقلاب سال 1789 فرانسه، و روی کارآمدن ناپلئون، و کشورگشایی‌های او در اروپا و نزدیک شدن به شرق، فرانسه به قدرت شماره یک اروپا تبدیل شد و به رقیب اصلی روس و انگلیس در تصاحب مستعمرات آنان در شرق تبدیل گردید. فرانسه از یک‌سو برای پس گرفتن مستعمرات خود در هند، به انگلیس فشار می‌آورد، و از سوی دیگر تهدیدی بزرگ برای روسیه به‌شمار می‌رفت. این امر رقابت بین استعمارگران را در ایران افزایش داد. استعمارگران با طرح‌های پیچیده برای دفع یکدیگر و برای پیدا کردن نفوذ در ایران، عمل می‌کردند.. ، و سران قاجار در خواب غفلت به‌سر می‌بردند.

یک خیانت و مزدوری مفت و مجانی که فتحعلیشاه برای انگلیس کرد معاهده‌یی بود که در سال 1801 با انگلیس بست؛ و آن هنگامی بود که انگلیس تهدید حمله ناپلئون از طریق بنادر خلیج‌فارس و جنوب ایران به هندوستان را حس کرد. در آن زمان هنوز قدرت انگلیس در هند استحکام پیدا نکرده بود و از سوی ساکنان سند و پنجاب و ممالک میسور که هنوز استقلال داشتند در خطر تهاجم بود و پادشاه افغانستان هم هر سال با حملات خودش به هند خطرات عمده‌ای را برای حکومت انگلیسی هندوستان به وجود می‌آورد. بسیار طبیعی بود که وقتی انگلیس چنین نیازی به یک متحد دارد، ایران که خودش از طرف روسیه مورد تهدید تهاجم به قفقاز هست، بتواند امتیازات بسیاری از انگلیس در ازای اتحاد خودش با انگلیس بگیرد. اما فتحعلیشاه مجاناً و به‌طرز حیرت‌انگیزی تعهدات بسیاری سنگینی را به نفع انگلیس پذیرفت.

تعهدات اعطا شده فتحعلیشاه به انگلیس:

- هرگاه پادشاه افغانستان درصدد حمله به هند برآید، (ایران) به آن کشور لشکرکشی کند!. آن مملکت را ویران نماید. !…

- اگر قشونی از جانب فرانسویان در یکی از بنادر ایران بخواهد پایگاه یا مسکن اختیار کند، قشون متحد ایران و انگلیس به دفع ایشان بکوشد و نیز از راه دادن فرانسویان به سواحل و جزایر ایران خودداری نماید.

در سال1182 شمسی، 1802میلادی، روسیه تزاری برای گسترش قدرت و نفوذ خود و همچنین دفاع از منافع خود در برابر انگلستان که بر هند مسلط شده بود، به ایران حمله کرد و گرجستان را از ایران جدا کرد. و بعد به فکر امیرنشینهای قفقاز افتاد. انگلیس هم از جنوب به نفوذ در بنادر جنوبی ایران جهت تأمین حفاظت منافع خود در هندوستان و گسترش نفوذ خود در ایران مشغول شد و کوشید دامنه مستعمرات خود را تا مرزهای شرقی ایران توسعه داد.

. روسیه تزاری و انگلیس برای رویارویی با قدرت رو به گسترش ناپلئون، در سال 1804 اتحادیه‌ای علیه ناپلئون به وجود آوردند. پس از قرارداد روسیه تزاری و انگلیس، روسیه برای دست اندازی به مناطق شمالی ایران، دست باز پیدا کرده، تصمیم به تصرف امیرنشینهای قفقاز گرفت.

در این میان، شاهان فاسد قاجار، برای حفظ حکومت خود و چپاول مردم ایران، دائماً به قدرتهای استعماری می‌آویختند. فتحلیشاه قاجار هم به دامن ناپلئون آویخت تا فرانسه، در برابر روسیه که قصد تصرف امیرنشینهای قفقاز را داشت از او حمایت کند. ناپلئون که نفوذ در ایران را برای خارج کردن هندوستان از چنگ انگلستان می‌خواست، در عهدنامه‌یی که به اسم فن کُنشتاین معروف شد، ایران را به اقداماتی در جهت پیشروی خود برای دست انداختن به هند متعهد کرد.

بخشی از قرارداد فن کنشتاین: 1807 میلادی (اردیبهشت 1186 شمسی):
ماده هشتم این قرارداد دایر بر قطع رابطه ایران و انگلیس و اعلان جنگ فوری به بریتانیا و ممنوعیت همهکالاهای انگلیسی در ایران بود.

ماده نهم آن دایر بر اتحاد ایران و فرانسه بود در برابر هر جنگی که انگلیس و روس در آن علیه فرانسه و ایران شرکت نمایند.

ماده دهم: ایران تعهد نمود که افغانان و مردم قندهار را با ارتش خود متحد کرده و به متصرفات بریتانیا در هندوستان حمله‌ور شود.

اما با تغییر منافع استعمارگران و پیمان‌بستنهای پشت پرده آنان، این ایران است که تنها می‌ماند:
به‌زودی جنگ روس و فرانسه با شکست ارتش روس خاتمه یافت و میان ناپلئون و تزار روس صلح برقرار شد. ناپلئون و آلکساندر روسیه در یک عهد نامه دوستی پیمان بستند که در حمله و دفاع علیه ایران و عثمانی و انگلیس شریک یکدیگر باشند!. به این ترتیب فتحعلیشاه که به تعهدات خود در قبال فرانسه و علیه روس و انگلیس عمل کرده بود، چیزی بجز دشمنی دولتهای روس و انگلیس را برنیانگیخت.

در سالهای بعد روسیه و انگلیس مجدداً برای از بین برداشتن قدرت خطرناک ناپلئون متحد شدند و بالاخره ناپلئون را در سال 1812 شکست دادند.

وقتی عامل وحدت روسیه و انگلیس، یعنی فرانسه از بین رفت باز ایران صحنه رقابتهای استعماری روسیه و انگلیس شد. در سال 1812 میلادی برابر 1191 شمسی انگلیس برای جلوگیری از گسترش نفوذ روسیه و حفظ مستملکاتش در هندوستان پیمانی با دولت ایران امضا کرد و متعهد شد به‌منظور ادامه جنگ ایران با روسیه، به ایران کمک کند. انگلیس به این وسیله شاه قاجار را تشویق به جنگ با روسیه کرد و فتحعلی شاه در اجرای مطامع استعمار، بار دیگر بخشهای وسیعی از خاک ایران را از دست داد.

یک قرارداد ننگین:
قرارداد گلستان: 29شوال 1228 قمری، 1813 میلادی، :
شهرهای قراباغ، شروان، باکو، دربند، لنکران و قسمتی از طالش از خاک ایران جدا و به خاک روسیه منضم می‌شود..

ایران از همه دعاوی خود در داغستان، گرجستان، ارمنستان و ابخاز دست می‌کشد.

پانزده سال بعد در 1207 شمسی و 1828 میلادی این بار روسیه به بهانه اختلاف مرزی، جنگ با ایران را شروع کرد. از سوی دیگر انگلیس که از پیشرفت روسها نگران وضعیت هندو پاکستان شده بود، با تحریکات خود باعث شد تا آتش جنگ بین ایران و روسیه شعله‌ور شود.

یک قرارداد ننگین‌تر:
«قرارداد ترکمانچای:1207 شمسی: فوریه 1828 میلادی:
- شهرهای ایروان و نخجوان به روسیة تزاری واگذار می‌شود.

- ایران سی میلیون روبل نقره روسی نیز غرامت به روسیه می‌پردازد...

عجیب این است که شاهان قاجار نه تنها همه چیز ایران را برباد می‌دهند، بلکه رجال میهن‌پرستی را که برای قطع ایادی استعمار کمر می‌بندند را به قتل می‌رسانند!

بعد از مرگ فتحعلیشاه، استعمارگران انگلیسی تلاش کردند.. تا با حمایت از شاهزادگان و خوانین بزرگ محلیِ نقاط مختلف ایران، و به قدرت رساندن یکی از شاهزادگان که مطیع انگلیس باشد، بر دربار ایران مسلط شوند. اما یکی از رجال میهن‌پرست و ترقیخواه به‌نام میرزا ابوالقاسم فراهانی که سلطه انگلیسی‌ها را برنمی‌تابید، در برابر آنان قد علم کرد. قائم مقام، با از میان برداشتن شاهزادگان مزدور، یکی از فرزندان فتعحلیشاه به‌نام محمدمیرزا را به سلطنت رساند و با نفوذ خود برشاه، کنترل دستگاه حکومتی را در دست گرفت. تمامی تلاش میرزا ابوالقاسم فراهانی که به قائم‌مقام معروف شد، مقابله با نفوذ روس وانگلیس و بازگرداندن استقلال ایران بود. اما استعمارگران با یاری دربار فئودالی و آخوندهای ثروتمند او را از میان برداشتند.

زمانی که قائم مقام، نخست‌وزیر ایران شد همه چیز از هم پاشیده بود. از نظر نظامی ایران از روسیه شکست خورده بود. قراردادی بین ایران و روس به امضاء رسیده بود که متضمن تحمیل کاپیتولاسیون و همچنین تحمیل تجارت آزاد و اقتصاد درباز بود. بنیه اقتصادی ایران قابل‌توجه نبود، و قدرت ایستادگی در مقابل غارتگران را نداشت. و قائم‌مقام برای اصلاح همه این خرابی‌ها، عزم کرده بود.

بهترین راه شناخت یک رجل مردم‌دوست و بلند همت، آشنایی با مخالفان او و خائنانی‌ست که پیش از او همه چیز را در طبق تاراج گذاشتند. آنان را بشناسیم:
از سه نخست‌وزیر پیش از قائم‌مقام فراهانی، یکی میرزا شفیع، صدراعظم فتحعلیشاه بود که متمایل به انگلیس‌ها بود و در جانبداری از منافع انگلستان از فعالیت توپ ریزی فابویه فرانسوی برای ارتش ایران جلوگیری می‌کرد.

دیگری محمد حسین اصفهانی بود که او نیز طرفدار انگلیس بود و شخصاً از انگلیس حقوق می‌گرفت.  محمد حسین اصفهانی قرارداری با انگلیس منعقد کرد که بر اساس آن شاه دوازده‌هزار تومان رشوه گرفت و مقرر شد که سالی 200هزار تومان دیگر نیز بگیرد و منافع انگلیس را در جنگیدن با روس تأمین کند.

نخست وزیر دیگر که پیش از قائم‌مقام امور را در دست داشت آصف‌الدوله بود که او نیز تمایل به انگلیس داشت و در تمام دوران خود کاری جز خیانت به ایران نکرد و در زمان او ایران شکست‌های سنگینی در جنگ با روس خورد و قراردادهای ذلت‌بار بین ایران و روس بسته شد.
اما قائم‌مقام در مدت صدارت خود با سختگیری بسیار درصدد مهار کردن فساد درباریان و نظم و نظام بخشیدن به امور و مخالفت با نفوذ و سلطه قدرتهای استعماری روس و انگلیس در ایران برآمد.

برخی اقدامات قائم‌مقام فراهانی:
کم کردن حقوق شاه از خزانه دولت
حذف حقوق‌ بی‌مورد تملق گویان شاه
مخالفت با «تجارت «بی‌در».
مخالفت شدید با اجرای قرارداد کاپیتولاسیون
مخالفت شدید با قرارداد تجاری ضمیمه ترکمانچای
جلوگیری از تأسیس کنسولخانه روس وانگلیس به هر نحو ممکن.

قائم مقام: «آقای وزیر مختار روس! این قرارداد تحمیلی است! و من به «مردی و نامردی» در تخریب آن خواهم کوشید!» 

آخوندهای مرتجعی هم‌چون حاجی میرزا آقاسی، و میرزا نصرالله اردبیلی نیز قائم‌مقام را مانع مظالم و غارتگری خود می‌دیدند. بنابراین با درباریان فاسد و عمال بیگانه، و استعمار خارجی برای کشتن قائم‌مقام همدست شدند..
تاریخ ایران وانگلیس: «نامه وزیر مختار انگلیس، سرجان کمبل، وزارت‌خارجه انگلیس: «برای برانگیختن مردم و خرج کردن پول بین علماء و ملاها مبلغی در حدود 500 لیره لازم دارم. امام جمعه به من قول داده است که این پول را در موقع مناسب و به‌طور صحیح خرج کند.»
گزارش دوم وزیر مختار انگلیس به دولت انگلیس: «... . چند نفر از ملایان بالای منبر علیه او (یعنی علیه قائم مقام) به درشتی سخن گفته‌اند و هر کجا نام او و عمالش برده می‌شود، توأم با دشنام است. ...»
به این ترتیب استعمارگران با همدستی مزدوران و ملایان مرتجع و خائنی هم‌چون حاجی میرزا آقاسی، و میرزا نصرالله اردبیلی، پس از دسیسه‌چینی‌های لازم علیه قائم‌مقام سرانجام در 30ماه صفر 1251 برابر با 1836 میلادی شاه را به دستگیری و پس از پنج روز به قتل قائم‌مقام وادار کردند... محمدشاه او را به باغ نگارستان احضار کرد و در همانجا توسط اسماعیل خان قراچه‌داغی، رئیس فراشان خود، وی را به قتل رساند.

ناسخ التواریخ: قائم‌مقام به باغ نگارستان درآمد… بر حسب فرمان… . دژخیم ادوات نگارش او را گرفته از بالاخانه دلگشا فرود کردند.. و در بیغوله‌ای که حوضخانه خوانند محبوس داشتند و در شبِ سَلْخِ صَفَرَش (یعنی آخرین روز ماه صفر)، خپه (خفه) کردند...

ادامه ماجراها که به انقلاب انجامید را در برنامه‌های دیگر شرح خواهیم داد.

خوانشی نو از انقلاب مشروطه (1) - امتیازات استعماری

گزارش
تاريخ: PM 9:41:46 1395/8/17

خوانشی نو از انقلاب مشروطه (1) - امتیازات استعماری

خوانشی نو از انقلاب مشروطه

خوانشی نو از انقلاب مشروطه

پیشگفتار:
صد تجربه و صدها درس در مشروطه نهفته است.
چراغ‌های آن تجربه‌ها را روشن کنیم تا در پرتو آن، گامهای باقیمانده امروز خویش را برای رساندن ایران و مردم ایران به سرمنزل آزادی محکمتر و مصممتر و بلندتر برداریم.

در این سلسله مقالات تاریخی، برگهای کتاب تاریخ مشروطیت را ورق می‌زنیم. برای خواندن داستان آن انقلاب، برای شناختن واقعیت آن انقلاب، و خواندن تجربه‌ها و درسهای آن، از صد سال پیش باز هم به عقب‌تر می‌رویم تا زمینه‌هایانقلاب مشروطه را بشناسیم. این تحقیق با مطالعه‌ی حدود 300 کتاب از کتب تاریخ مشروطه نوشته شده است

***
بخش اول
آتش مشروطه:
پیدایش آتش در تکامل زندگی بشر در روی زمین، یک رخداد بزرگ است. رخدادی بزرگ که جرقه تمامی پیشرفتهای زندگی ما را سبب شده است. انقلاب مشروطیت هم در زمینه خود از یک آتش حکایت دارد.

روز چهارده مرداد که روز امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار است، تنها یک روز نمادین برای بزرگداشت آن انقلاب است. برخی، مبدأ ماجراهای آن انقلاب را به شعله‌های یک جنبش با موضوع «تنباکو» مرتبط می‌دانند.

اما بی‌شک خشم و نفرت تاریخی مردم ما که قرنها نیزه ستم جباران و شاهان قدرقدرت و استعمار خارجی را به سختی چشیده بودند، به نقطه سرریز شدن رسیده بود. زمینه‌ساز این جوشش انقلابی را باید در تلاش روشنفکران وطن‌دوستی مشاهده کرد که حتی از بذل جان برای بیداری ملت ایران کوتاهی نکردند... چهره‌هایی هم‌چون میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی  و امیرکبیر، البته این جنبش بیداری همزمان با اخباری  که از دیوارهای استبداد می‌گذشت و تحولات دنیای بیرون را به گوش مردم می‌رساند، جوش و خروش بیشتری می‌یافت.

تحولات دنیای بیرون چه تحولاتی بود؟
ـ انقلاب صنعتی انگلستان در نیمه اول قرن هیجدهم
ـ استقلال آمریکا 1783
ـ انقلاب کبیر فرانسه 1789
در این تحولات، نظام ملوک‌الطوایفی، حاکمیت شوالیه‌های زمیندار، و حکومت‌های مبتنی بر چپاول ثمرات کار دهقانان، یک به یک در اثر انقلاب‌های آزادیخواهانه ملتها سقوط می‌کنند.

یک خواسته در دنیا، حرف جدید است: شرکت عامه مردم در سرنوشت خودشان. اما چه تحولاتی مبنای این خواست شده؟

توسعه شهرها، گسترش بازرگانی، تحول پیشه‌ها و صنعتگری از قرن 16 تا اواسط قرن 17 مناسبات بسته ارباب رعیتی (یا فئودالی) را مورد تهاجم قرارداد و باعث ظهور دو طبقه جدید، یکی طبقهسرمایه‌دار و دیگری طبقه کارگر شد. این تغییرات انقلاب‌هایی را در اروپا علیه نظامهای استبدادی و ارتجاعی باعث شد. انقلاب آلمان و هلند در قرن شانزدهم، و سپس انقلابهای انگلستان و انقلاب کبیر فرانسه کشتی فرسوده فئودالیزم را به گل نشاند.

این تغییرات بدون تغییر در افکار غیرممکن بود. فکر آزادی از ستم استبداد و تعیین سرنوشت توده، توسط خود آنها، در اکثر کشورها رواج پیدا کرد. اندیشه‌پردازان ترقیخواه، روشنفکرانی چون ولتر و مونتسکیو، سلطنت مطلقه و امتیازات طبقاتیِ اشراف و کلیسای همدست آنان را مورد انتقاد قرار دادند و فکر مساوات (میان اشراف و بورژوازی) را پیش کشیدند. مونتسکیو متفکر فرانسوی، سلطنت مشروطه را به‌عنوان رژیمی بهتر از استبداد فئودالی در جامعه خواند.

همه چیز در حال نو شدن بود. رشد جمعیت شهرها، پیدایش طبقات جدید، و تغییرات در شیوه تولید و شیوه زندگی، بدون شک همپای خود تغییراتی در افکار و عقاید را نیز به همراه می‌آورد.

این افکار نو چه بودند؟
از آنجا که کلیسا بزرگترین زمیندار در نظام فئودالی بود و در قرون وسطی مانع پیشرفت علوم و افکار شده بود، طبیعی است که با تحول در روشهای زندگی و شکل زندگی و طبقات جدید در جامعه، جنبشهای فکری نوین، و روشنفکران بورژوازی، بنیادهای فکری کلیسا را مورد تهاجم قرار بدهند. در حقیقت بورژوازی شکوفان در شرایط تاریخی جدید باید احکام ظریفتر و پاکیزه‌تر و اشکال مؤثرتری از آنچه اندیشه پردازان کلیسای فئودالی به‌کار می‌بردند به جامعه عرضه می‌کرد و برای تضمین حاکمیت خود وسایل زیرکانه‌تری ابداع می‌کرد.

جنبش اصلاح یا رفرماسیون در قرن شانزدهم:
یکی از معروفترین جنبشهای فکری قرن شانزدهم، جنبش رفرماسیون در آلمان بود. مارتین لوتر کشیش اصلاحگر و مؤسس مذهب پروتستان، ابتدا از محافل ثروتمند آلمان دعوت کرد تا در برابر سلطه روحانیت کاتولیک، در آلمان به مقاومت برخیزند. توده‌های مردم هم به آیین مذهبی لوتر امید بستند چرا که آنها به رفرماسیون، بیشتر به‌عنوان تقاضایی برای آزادی اجتماعی می‌نگریستند. این جنبش که به‌تدریج به یک پیکار بزرگ با حمایت دهقانان تبدیل شد توسط فئودالها سرکوب شد. اما نتایج شگرفی در ضربه زدن به نظام فئودالی در اروپا به بار آورد. و نقش بسیاری در آگاهی توده‌ها و در شکستن اعتقادات جزم فئودالی و ضرورت نوخواهی و نواندیشی و طلب آزادی به‌جا گذاشت.

انقلابهای بورژوایی:
انقلابهای بورژوایی در قاره اروپا به سقوط فئودالیسم در شماری از کشورها انجامید. پیشرفت سرمایه‌داری، و افزایش تولید، پدیده نوینی را باعث شد: استعمار. چرا که رشد تولید و افزایش کالا، بازارهای مصرف کالا را می‌طلبید بنابراین کشورهای پیشرفته، به حوزه‌های صدور کالا نیازمند شدند. به همین خاطر شروع کردند.. به تبدیل کشورهای جهان سوم به مستعمره و نیمه مستعمره، و یا مناطق نفوذ، جهت تأمین بازار مصرف کالاهای خود، و همچنین تأمین مواد خام و اولیه. در ادامه همین وضعیت جنگهای خیلی زیادی بر سر اشغال سرزمینهای همدیگر بین قدرتهای سرمایه‌داری در گرفت.

وضعیت ایران
تاریخ مشروطه. احمد کسروی: «از سال 1157 هجری شمسی که کریمخان در زند درگذشت تا سال 1212 که فتحعلیشاه بدرود حیات گفت پنجاه و اندی سال بود و در این زمان کم، در اروپا تکانهای سختی پیدا شده… از شورش فرانسه و پیدایش ناپلئون، و جنبش توده‌ها، و پیشرفت فن جنگ. و پدید آمدن افزارهای نوین. و مانند اینها. و در نتیجه آنها دولتهای بزرگ و نیرومندی پیدا شده بود. کشور ایران از این تکانها و دیگرگونی‌ها بی‌بهره و ناآگاه مانده… با شیوهکهن خود به‌سر می‌بردند».

نفوذ انگلیس
در قرن 17 استعمارگران انگلیس موفق شدند هلندیها را از هند اخراج کنند. به این ترتیب در جنوب ایران یک قدرت استعماری پیدا شد. در شمال ایران نیز روسیه تزاری، رقیب این همسایه جنوبی بود. بعد از اردو کشی سپاهیان ایران به هرات در سال 1856 و جنگ انگلیس و ایران که متعاقب آن به مدت یک‌سال طول کشید، انگلستان تلاش خود را برای نفوذ به ایران و تبدیل آن به یک کشور مستعمره، آغاز کرد. رقابت استعماری بین روسیه و انگلیس در ایران، به پیدایش امتیازات خارجی، و تأسیس بانکهای خارجی منجر شد. همچنین از کشاورزی ایران برای تأمین احتیاجات حکومتهای استعمارگر استفاده می‌شد. و ایران به زائده کشاورزی و مواد خام آنان مبدل گردید.

برای درک دقیقتری از ماهیت و عملکرد شاهان قاجار در برباد دادن سرمایه‌ها و خانمان مردم ایران ذکر یک تاریخچه از امتیازات اقتصادی اعطا شده به دول و شرکتهای خارجی، ضروری است. نگاهی کوتاه به این تاریخچه بیندازیم.

امتیازات خطوط تلگرافی انگلستان در ایران:
استعمار انگلیس، برای حفظ سلطه خود بر هندوستان، و افزایش نفوذ خود در ایران، نیاز داشت که امتیاز تلگرافی در ایران به‌دست آورد. بنابراین در سال 1241 شمسی (دسامبر 1862میلادی) ناصرالدین‌شاه را مجبور کردند.. که معاهده تلگرافی انگلیس و ایران را امضاء نماید.

اداره انگلیسی تلگراف هند و اروپا، امتیاز ساختمان و استفاده از خط تلگرافی خانقین- تهران- بوشهر را به‌دست آورد. در بوشهر این خط به کابل تحت البحری، یعنی زیردریایی انگلیس وصل می‌شد. در اواخر 1248 شمسی یا 1869، دولت قاجار به‌خاطر ساختمان این خطوط تلگرافی که تحکیم سلطه انگلیس را برآورده می‌کرد، 48000لیره انگلیس به انگلستان مقروض شد که ناصرالدین‌شاه آن را از کیسه مردم ایران در طول 20 سال پرداخت کرد.

مخفی نماند که تمامی بودجه و مخارج این قراردادها را عوامل حکومت با فشار و خشونت بسیار از گلوی مردم ایران بیرون می‌کشیدند.

اداره این خطوط تلگرافی و تلگرافخانه‌ها، توسط انگلیسی‌هایی که از حقوق اتباع خارجی بهره‌مند بودند، اداره می‌شد. بنابراین حکم جزیره‌هایی از سرزمین یا دولت انگلستان در ایران داشتند. به همین دلیل از این تلگرافخانه‌ها به‌تدریج برای تحصن، یا بست نشستن استفاده می‌شد، به‌عنوان وسیله‌ای برای تحکیم نفوذ سیاسی انگلستان مورد استفاده قرار می‌گرفتند.

این فقط شرح امتیاز تلگراف، آن هم فقط به یک کشور یعنی انگلیس بود. به امتیازاتی از این سلسله امتیازات بی‌شمار و ایران بر باد ده بپردازیم.

اعطای یک‌باره یک رشته امتیاز به انگلستان!
امتیاز راه‌آهن- نفت- بهره‌برداری از جنگلها- احداث کانالها، و آبیاری:
تیر ماه 1251: ژوئیه 1872: ناصرالدین‌شاه، امتیاز هفتاد ساله حق انحصاری راههای آهن و خطوط تراموا، و بهره‌برداری از نفت و سایر منابع تحت‌الارضی باستثناء طلا و نقره و سایر سنگهای گرانبها، و همچنین حق بهره‌برداری از جنگلها، احداث کانالها و چاهها و به‌طور کلی، تمام امور مربوط به آبیاری را به بارون رویتر تبعه انگلستان واگذار کرد.

علاوه بر این رشته امتیازات، که در حقیقت بخش عظیم امور تولید اقتصادی ایران را در برمی‌گیرد، اعطای امتیازات باز هم ادامه می‌یابد:
امتیاز گمرکات:
ناصرالدین‌شاه، در مقابل دریافت 20 هزار لیره استرلینگ، اداره همه گمرکات کشور را تا مدت 20 سال به بارون رویتر انگلیسی واگذار کرد. و متعهد شد که در آینده، امتیاز تشکیل بانکها و ساختمان راههای شوسه، خطوط تلگرافی و فابریک و کارخانه‌ها و غیره را به او بدهد. ناصرالدین‌شاه همچنین موافقت کرد که قطعات اراضی مورد نیاز (برای اداره این امتیازات) را مجانا در اختیار رویتر بگذارد. و کارگران لازم برای مؤسسات او را تأمین کند و منافع او را تضمین کند.

در عوض این همه عطاها، صاحب امتیاز که از پرداخت هر گونه عوارض گمرکی داخلی و خارجی معاف بود، موظف بود که فقط 15 الی 20 درصد از سود خالص مؤسسات مربوطه را به دولت ایران بپردازد.

در حقیقت، شاه با واگذاری این امتیازات به رویتر، تمامی ثروتهای طبیعی کشور، امور واردات و صادرات، و امور بانکی را برای مدت هفتاد سال به انگلیسی‌ها واگذار می‌کرد.

لرد کرزن Curzon سیاستمدار انگلیسی نوشت: «، هنگامی که این امتیاز نامه منتشر شد، آن را به‌مثابه واگذاری کامل و خارق‌العاده تمام ذخائر صنعتی کشور به خارجی‌ها ارزیابی کردند».

این قرارداد حتی در میان درباریان شاه هم با خشم و اعتراض روبه‌رو شد. اقشار مردم هم نسبت به آن اعتراض کردند... به‌نحوی که شاه مجبور شد لغو این امتیازنامه را اعلام کند.

استعمار دست برنمی‌دارد.
1268 شمسی: 1889 میلادی: انگلیسی‌ها به بهانه جبران خسارت به‌خاطر لغو امتیازنامه رویتر، شاه را تحت فشار قرار دادند که امتیاز بانک شاهنشاهی را به بارون رویتر واگذار کند.

بانک شاهنشاهی:
مدت این امتیاز شصت سال بود و حق انحصاری انتشار اسکناس، در سراسر ایران، به این بانک داده شد. درآمدهای کشوری ایران و عوارض گمرکی و غیره، تماماً در حساب جاری بانک انگلیس وارد می‌شد. این بانک امور ضرابخانه را هم در دست داشت و نرخ قیمتهای خارجی را تعیین می‌کرد. این بانک که در تمام شهرهای بزرگ ایران شعبه‌ ایجاد کرد، عملاً کار یک بانک دولتی ایران را انجام می‌داد، و از حقوق کامل سازمان دولتی ایران برخوردار بود، در لندن اداره می‌شد و از قوانین ایران پیروی نمی‌کرد!

بانک شاهنشاهی ایران در ازای همه امتیازی که گرفته بود، فقط شش درصد از سود خالص خود رو به دولت ایران می‌پرداخت. در حقیقت این بانک بر قلب و شریان مالی و اقتصادی چنگ انداخته، و مهمترین سلاح برای اسیر کردن ایران در چنگ استعمار انگلیس بود.

ادامه‌ی سیل امتیازات به دولت انگلستان
امتیاز دیگر: 1267 شمسی: 1888 میلادی: شرکت انگلیسی برادران لینچ، امتیاز کشتیرانی در رود کارون را به دست آورد.

سال 1269: امتیاز خرید و فروش و تهیه تنباکو و توتون در سراسر ایران به شرکت انگلیسی تالبوت واگذار می‌شود.

مخالفت با اعطای این امتیاز باعث جنبشی مردمی در ایران شد که ناصرالدین‌شاه را مجبور به لغو آن نمود، انگلیس به‌عنوان غرامت، ایران را مجبور به دریافت پانصدهزار لیره استرلینگ وام از بانک شاهنشاهی کرد و در مقابل آن، عایدات گمرکات جنوب ایران را در اختیار انگلیس بگذارد.

سال1280 شمسی، 1901 میلادی: امتیاز بهره‌برداری انحصاری منابع نفتی سراسر خاک ایران، باستثناء مناطق شمالی برای مدت 60 سال، به ویلیام ناکس دارسی تبعه انگلیس واگذار شد.

این عمده‌ترین ثروت کشور ایران بود. که شامل نفت سه چهارم خاک ایران می‌شد. این امتیاز در مقابل پرداخت مبلغ ناچیزی، یعنی مبلغ 20 هزار لیره استرلینگ آن هم پس از شروع بهره‌برداری، به انگلیس داده شد.

به این ترتیب میزان سرمایه‌گذاری استعماری انگلیس در ایران 9.6(نه میلیون و ششصدهزار) لیره انگلیس بود. این تنها یکی از طرفهای استعمارگر ایران بود. مهمترین طرف استعماری بعدی، روسیه تزاری بود. استعمارگرانی که می‌خواستند به خوان یغمای سرمایه‌های مردم محروم ایران که توسط شاهان قاجار گسترده می‌شد چنگ بیندازند. شرح دردآلود این خیانتها و دست اندازیها را باید بدانیم تا به علت برپا شدن آتش جنبش مشروطه بهتر پی ببریم.