۱۳۹۳ اردیبهشت ۳۰, سه‌شنبه

ماجرای مک فارلين، روايت رفسنجانی و يک يادآوری تاريخی

پس از گذشت نزديک به سه دهه از ماجرای فرستادن کلت و کيک توسط رونالد ريگان رئيس جمهور وقت آمريکا برای خمينی و سفر مک فارلين به تهران، اين ماجرا هم اکنون يکی از مسائل مورد منازعه و دعوای دو باند رژيم شده است. 
از آنجا که آخوند روحانی در مذاکرات با مک فارلين شرکت داشته است، عناصر باند ولی فقيه از جمله مستندسازان سی دی «من روحانی هستم» می خواهند شرکت روحانی در مذاکرات با مک فارلين را به عنوان يک برگ سياه در کارنامه روحانی به ثبت برسانند. 
رفسنجانی در 28ارديبهشت 92 روايتی از ماجرای مک فارلين را بازگو کرد که جای هيچ شک و شبهه يی باقی نگذاشت که خمينی کسی بوده است که از ابتدا تا انتها طرف حساب آمريکاييها در اين رسوايی بوده است. اما قبل از پرداختن به روايت رفسنجانی از ماجرای مک فارلين يادآوری حقايقی درباره رسوايی ايران گيت ضروری است و نشان می دهد که چگونه ريشه همه برچسبها و لجن پراکنی ها عليه مقاومت مردم ايران، هيچ چيز جز نزديکی به رژيم و معامله و زد و بند با ديکتاتوری مذهبی نيست: 
سفر مک فارلين به تهران در 4خرداد سال 65، يکی از حلقات زد و بند و معامله پنهان دولت آمريکا به زمامداری ريگان با خمينی بود که به فضيحت ايران گيت و يا ايران ـ کنترا معروف شده است. در اين رسوايی رژيم آخوندی برای آزاد کردن گروگانهای آمريکايی که توسط مزدورانش در لبنان به اسارت گرفته شده بودند، خواستار دريافت سلاحهای آمريکايی برای استفاده در جنگ ضدميهنی و متهم کردن مجاهدين به تروريسم بود. 
در دوم مرداد سال 1364 (24 ژوئيه 1985) ريچارد مورفی دستيار وزارت خارجه دولت ريگان در يک جلسه استماع در کنگره در ميان شگفتی و حيرت نمايندگان کنگره آمريکا و مجاهدين و همه فعالان و حاميان مقاومت ايران، اتهام تروريسم را به مجاهدين نسبت داد. وی بدون هيچ زمينه قبلی و بدون اين که کسی از او سؤالی کرده باشد، به قرائت يک بيانيه از پيش آماده شده پرداخت که مجاهدين را به تروريسم متهم می کرد. 
در آن ايام، دليل اين موضعگيری بی سابقه، آن هم عليه جنبشی که تا آن تا ريخ، جوخه های اعدام ملايان نزديک به 40 هزار نفر از اعضا و هوادارانش را اعدام کرده بود، روشن نبود. 
ده ماه بعد از اين تاريخ، يعنی در 4خرداد سال1365، رابرت مک فارلين، مشاور امنيت ملی آمريکا به ايران سفر می کند. مک فارلين اضافه بر کلت و کيک که سمبل حسن نيت آمريکا ب نسبت به رژيم آخوندی بود، با خود يکی از محموله های سلاح برای رژيم آخوندی را نيز به همراه داشت. 
هدف مک فارلين قانع کردن سران رژيم و به ويژه خمينی برای آزاد کردن گروگانهای آمريکايی در لبنان بود و مخاطب اول هم شخص خمينی بود. به اين ترتيب آمريکا هر دو شرط رژيم يعنی برچسب زدن به مجاهدين و تأمين سلاح برای رژيم در جنگ ضدميهنی را اجابت کرده بود. 
5ماه بعد خبرگزاری فرانسه در روز 11آبان (2 نوامبر ) خبر داد که ديويد جيکوبسن آمريکايی که گروه «جهاد اسلامی» او را در بيروت به گروگان گرفته بود، آزاد شد. روز 12آبان، رويتر به نقل از يک متخصص اسراييلی خبر داد که سوريه و ايران در جريان آزادی گروگان آمريکايی دخيل بوده اند. 
اما اين ماجرای پنهانی در روز 13 آبان ، از پرده به در افتاد. يکی از دلالان اين معامله به نام «قربانی فر» که رژيم سهم او را در اين معامله بالا کشيده بودند، نامه شکايتی به منتظری نوشت و منتظری که از اين ماجرا بی اطلاع بود، جزئيات اين رسوايی را از طريق يکی از بستگانش به نام «مهدی هاشمی» در اختيار مجله لبنانی «الشراع» قرار داد. 
هيأت حاکمه آمريکا اين موضوع را دنبال کرد و در کنگره آمريکا تحت رياست سناتور تاور از تکزاس کميسيونی برای رسيدگی به اين رسوايی تشکيل شد. 
اين کميسيون نزديک به 300هزار سند در اين رابطه جمع آوری کرد، با 500نفر مصاحبه انجام داد و 28 شاهد را ظرف 40روز به استماع در برابر کنگره کشاند. وقتی بعد از همه اين تحقيقات گزارش کميسيون تاور توسط قاضی «والش» منتشر شد، علت موضعگيری آن روز ريچارد مورفی و زدن برچسبهای آن چنانی به مجاهدين برملا شد که هيچ چيز جز معامله با رژيم آخوندی نبوده است. 
کميسيون تاور در گزارش خود تصريح نمود بيانيه ريچارد مورفی دستيار وزير خارجه آمريکا عليه مجاهدين، اجابت يک «پيش شرط» رژيم آخوندی برای آزاد کردن گروگانهای آمريکايی در لبنان بوده است. 
تحقيقات بعدی همچنين معلوم کرد درآمد حاصل از فروش 30ميليون دلار به خمينی در اين رسوايی، به حساب ضدانقلابيون موسوم به ”کنترا“ که عليه حکومت ساندينيستها در نيکاراگوئه می جنگيدند واريز شده است. 
اکنون رفسنجانی بخشی از اين رسوايی را در روايت خودش گنجانده است و نشان می دهد که طرف حساب اصلی اين رسوايی از جانب رژيم شخص خمينی بوده است. 
وقتی رفسنجانی پس از گذشت نزديک به سه دهه از اين ماجرا، به سفرمک فارلين اشاره می کند با افتخار از آن به عنوان يکی از نقاط قوت رژيم آخوندی و عملکرد برجسته مسئولان نظام آخوندی ياد می کند. 
رفسنجانی در 28ارديبهشت 92 در ديدار با جمعی از مديران، سفرا و کارداران سابق رژيم می گويد: ”با کاری منسجم و تلفيقی از شيوه های پنهان و پيدای ديپلماسی، هم نيازهای نظامی جبهه ها در آن مقطع حساس دفاع مقدس را تأمين کرديم و هم نگذاشتيم ابهت انقلاب اسلامی در نگاه جهانيان مخدوش شود که موجب افتخار ايران و رسوايی و بحران در آمريکا شد“. 
رفسنجانی به جريان اعتراض 8تن ازنمايندگان مجلس رژيم از جمله محمد خامنه ای برادر خامنه ای به وزارت خارجه رژيم و اقدام خمينی برای نشاندن آنها بر سرجايشان اشاره می کند و می گويد: ”در آن زمان که هشت نماينده مجلس می خواستند از وزير امور خارجه در اين باره سؤال کنند و در مطبوعات اعتراض می کردند، امام در بيانيه يی معروف به «اين تذهبون؟!» گفتند و بر آنان نهيب زدند که حرفهايی را که شما می زنيد، راديو اسراييل جرأت نمی کند بگويد“. 
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام آخوندی با بيان اين که ”منتقدان ماجرای مک فارلين هميشه هياهو می کردند“ و با اشاره به آگاهی کامل خمينی و راهنماييهای مؤثر او در زمينه ماجرای مک فارلين و مذاکره با او می گويد: ”چون امام از اول تا آخر در جريان مسأله مک فارلين بودند و بارها در مسير راهنماييهای مؤثری داشتند، مطمئن بودند که افرادی درصدد شبه افکنی اند و با آن بيانيه آنها را به خوبی از ميدان به در کرد“. 
ملاحظه می شود به رغم شعرو شعارهای دجالگرانه ضد آمريکايی خمينی و رژيم او در آن زمان، چطور وقتی مصلحت رژيم آخوندی اقتضا می کند خمينی بالکل شعارهای دجالگرانه اش را کنار می گذارد به طوری که اکنون رفسنجانی مدعی است که ماجرای سفرمک فارلين به تهران نه تنها نقطه ضعف خمينی نبود بلکه نقطه قوت او محسوب می شود 
آنچه که هم اکنون اهميت دارد نقش رفسنجانی و خطی است که او برای بيرون آوردن نظام آخوندی از بحرانهای لاعلاج مؤثرمی داند، تمامی خاطره گوييهای رفسنجانی در مورد سفرمک فارلين و نقش خمينی و... در حال حاضر نيز به خاطر پيش بردن اين خط است. 
باند رفسنجانی- روحانی و خصوصاً شخص رفسنجانی شعرو شعارهای به اصطلاح ضداستکباری نظام را تاريخ مصرف گذشته می دانند و مدعی اند بايد فصلی نوينی را در روابط رژيم باکشورهای غربی و به خصوص آمريکا شروع کرد. 
در راستای اين خط است که رفسنجانی با افتخار از سفرمک فارلين دفاع می کند و موضع خمينی در آن زمان را هم جهت خط خودش می داند. 
رفسنجانی هم اکنون نيز چاره را در اين می بيند که بايد در سياست ”تعامل“ با کشورهای غربی وارد شد و در جهت پيشبرد همين خط است که تلاش دارد بعد از جام زهر اتمی جام زهرهای ديگر را به خورد ولی فقيه بدهد و از اين جهت است که به کارگزاران رژيم در وزارت خارجه خط می دهد که: ”وزارت خارجه با مديران مجرب و منطقی خويش، عزت، حکمت و مصلحت را به گفتگوهای سياسی برگرداند و ذهنيتهای منفی را جبران کرد“. 
واضح است که اشاره رفسنجانی به ذهنيتهای منفی، به دست آوردن دل کشورهای غربی و ندامت از شعرو شعارهای دجالگرانه پيشين رژيم و گشودن باب تعامل با آنها در راستای خط وابسته گرايی است.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر